کد مطلب:102453 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:291

یک فتنه ی تاریخی نمونه











امیرالمومنین پس از این تعریف روشن از فتنه، برای اینكه آن را در ظرف اجتماعی مشخصی معرفی كند، نگاهی به آینده ی مجتمع انداخته با شناختی كه از مردم عراق و روحیه ی آنان دارد و با ادعاها و مقاصد دور و درازی كه از بنی امیه می داند، در دنباله، چنین به مردم هشدار می دهد:

«الا و ان اخوف الفتن عندی علیكم فتنه بنی امیه، فانها فتنه عمیاء مظلمه: عمت خطتها و خصت بلیتها و اصاب البلاء من ابصر فیها و اخطا البلاء من عمی عنها.»[1].

هان بدانید كه ترسناكترین فتنه ها بر شما در نزد من فتنه ی بنی امیه

[صفحه 280]

است، زیرا فتنه ایست كور و تیره و تیره كننده ی راه: نقشه و برنامه و خصلتش همگانی است و آزمایش و گرفتاریش ویژه ی كسانی است، گرفتاری و بلا كسی را دچار شود كه در آن بینش روشن داشته باشد و از كسی درگذرد كه از دریافت و دیدنش كور باشد.

فتنه ی بنی امیه از آن جهت ترسناكتر، كور، تیره كننده، فراگیر در امر و برنامه و در بر گیرنده ی خاصان و دچار شونده به بینایان و درگذرنده از كوران و بی دركان است كه بنی امیه به اسلام و قرآن و نبوت و قیامت اعتقاد نداشتند و نبوت را سلطنتی این جهانی می دانستند كه بنی هاشم در به دست آوردنش بر آنان پیشی جسته اند و برای به چنگ آوردن و نگاهداری آن از هر وسیله ای باید سود جست و ارتكاب هر جنایت و گناه و تهدید و تطمیع و كشتن افراد بیگناه و مخالفان را روا می شمردند و در این راه بر هیچ كس رحم نمی كردند و به خیانت و پیمانشكنی متوسل می شدند، اما خاصان كه ایستادگی در برابر آنرا وظیفه ی خود می دانند بیشتر گرفتار می گردند، كسانی كه بینش دارند و باطل آنها را به روشنی می بینند و آگاهند و به آگاه كردن دیگران می پردازند، مورد كینه و آزار و دشمنی فتنه انگیزان قرار می گیرند و كسانی كه حقایق را از پشت واقعیتها نمی بینند، سر به فرمان می نهند و از بهره ها برخوردار می شوند و از گرفتاریها در امان می مانند.

امیرالمومنین در دنباله ی سخن تصویری روشن از شیوه ی حكومت بنی امیه ترسیم می كند:

«و ایم الله لتجدن بنی امیه لكم ارباب سوء بعدی، كالناب الضروس، تعذم بفیها و تخبط بیدها و تزین برجلها و تمنع درها، لا یزالون بكم حتی لا یتركوا منكم الا نافعا لهم، او غیرضائر بهم.»[2].

[صفحه 281]

به خدا سوگند مسلما بنی امیه را پس از من بد خداوندانی برای خود می یابید، همچون كلانسال ماده شتر گزنده ای كه در هنگام دوشیدن شیرش با دهان گاز می گیرد و با دستش بر سر شیر دوشنده می كوبد و با پایش لگد می پراند و از دوشیدن شیرش باز می دارد. بنی امیه پیوسته چنین رفتاری با شما دارند، تا اینكه كسی از شما را باقی نگذارند، جز اینكه آن كس برایشان سودمند باشد یا نسبت بدانان بی زیان.

«و لا یزال بلاءهم عنكم حتی لا یكون انتصار احد كم منهم الا كانتصار العبد من ربه و الصاحب من مستصحبه، ترد علیكم فتنتهم شوهاء مخشیه و قطعا جاهلیه، لیس فیها منار هدی و لا علم یری.»[3].

[صفحه 282]

و همچنان گرفتاریشان از سر شما رخت برنمی بندد تا آنگاه كه یاری خواستن هر یك از شما از ایشان همچون یاری خواستن برده از خداوند پرورنده ی خویش می باشد و مانند درخواست پشتیبانی همراه پیرو، از همراهی است كه مصاحبتش را با منت پذیرفته است، فتنه ی آنان با چهره ی زشت ترسناكی شما را فرا می گیرد و چون پاره های ابری تیره و انبوه (یا دسته های نادان) دوران سیاه جاهلیت بر سرتان فرود می آید، در آن فتنه نه مشعل هدایتی فرا راه جویندگان راه رهایی است و نه پرچم برافراشته ای در برابر رهروان و خواستاران وسیله ی نجات دیده می شود.

آری در آن روزگار بنی امیه مردم را برده ی خود می دانستند و مردم نیز چنان پیرو و سر به فرمان و مرعوب بودند كه به خود جرات نمی دادند از حاكمان بخواهند رفتاری انسانی و بر پایه ی احترام و حق متقابل با آنان داشته باشند، گویی در راهی بس هولناك از همراهی قدرتمند خواسته بودند كه آنان را از خطر راهزنان در پناه گیرند و هرگاه از آنان خواستار یاری می شدند خود را ممنون و بدهكار و پیرو او می دانستند كه اگر به یاریشان بر نخیزند نمی توانستند گله و شكایتی كنند. فتنه ای بسیار خشن، با چهره ای زشت چون دست و زبان حجاج بن یوسف و یزید بن مهلب و معاویه و مروانها و عبدالملك و ولید و یزیدهای بنی سفیان و بنی مروان، همان راهزنان و افراد تبهكار دوران جاهلیت بودند كه به نام خلیفه ی رسول خدا و جانشین پیامبر اسلام، بر تخت سلطنتی ستمگرانه تكیه زده بودند.

[صفحه 283]


صفحه 280، 281، 282، 283.








    1. نهج: از ط 93.
    2. نهج: از ط 93.
    3. نهج: از ط 93.